نقد تشیع از تصوفگروهی از علمای شیعه، ریشه غیراسلامی یا غیرشیعی برای تصوف قائل بودهاند و به همین دلیل با آن مخالفت میکردند؛ در مقابل این گروه، علمایی که از اندیشههای ابن عربی متأثرند، میان صوفیان ملتزم به ظاهر و باطن شرع، و آنان که آداب و تعالیم غیرشرعی دارند، فرق مینهند. فهرست مندرجات۲ - علمای منقد ۲.۱ - غائله حلاج ۲.۲ - ابن بابویه ۲.۳ - شیخ مفید ۲.۴ - طوسی ۲.۵ - طبرسی ۲.۶ - جمالالدین رازی ۳ - پیریزی عرفان شیعی ۴ - دوره صفویه و قاجاریه ۴.۱ - مخالفان جدی ۴.۲ - موافقین منتقد ۴.۳ - حوزه فلسفی اصفهان ۴.۴ - محمدتقی مجلسی ۵ - نگارش ردیهها ۵.۱ - محمدطاهر قمی ۵.۲ - مطهر مقدادی ۵.۳ - شهید ثانی ۵.۴ - وحید بهبهانی ۶ - کاستهشدن مخالفتها ۷ - علل مخالفتها ۸ - فهرست منابع ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - روایات نقداگرچه غالب صوفیان سلسلۀ خود را به یکی از امامان شیعه (ع) میرسانند، اما کتابهای حدیث شیعه از طعن و ردِّ ائمه نسبت به آنان خالی نیست. از جمله رد علی (ع) بر حسن بصری ــ که صوفیه معمولاً از طریق او سلسلۀ خود را بـه امـام اول شیعیان میرسـانند ــ معـروف است که شیطان را برادر او خواند و او را سامری این امت نامید. همچنین، با آنکه صوفیه امام صادق (ع) را از خود شمردهاند، [۲]
کلابادی، محمد، ج۱، ص۲۷، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، بیروت، ۱۴۰۰ق.
[۳]
عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۲-۱۸، تذکرة الاولیا، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۰ش.
اما از او نقل شده است که صوفیان را دشمنان اهل بیت خواند و از آنان بیزاری جست. [۴]
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵، ص۳۱۸، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۵]
قمی، عباس، ج۲، ص۵۷-۵۸، سفینة البحار، نجف، ۱۳۵۲-۱۳۵۵ق.
البته صوفیان برخی از این روایات را ضعیف و از اخبار موضوعه دانستهاند. [۶]
معصوم علیشاه، محمد معصوم، ج۱، ص۲۱۲، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
۲ - علمای منقد۲.۱ - غائله حلاجبهجز اینها، کهنترین رد پای مخالفت فقها و رؤسای شیعه با صوفیان را در غائلۀ حلاج میتوان یافت. اتهام «دعوی الربوبیة» را نخستینبار ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی (د ۳۱۱ق) به حلاج وارد آورد و از او نزد مقامات عباسی شکایت برد. پیش از این ماجرا نیز یک بار حلاج از سوی علمای شهر قم استخفاف دیده، و به خواری تمام از این شهر اخراج شده بود. [۷]
ماسینیون، لوئی، ج۱، ص۱۵۲-۱۷۲، مصائب حلاج، ترجمۀ ضیاءالدین دهشیری، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲.۲ - ابن بابویهاز قدمای علمای شیعه، ابن بابویه (د ۳۸۱ق) در کتاب اعتقادات [۸]
ابن بابویه، محمد، ج۱، ص۱۲۵، اعتقادات، ترجمۀ محمدعلی حسنی، تهران، ۱۳۷۱ش.
برخی از صوفیان را اصحاب اباحه، قائل به حلول و از جملۀ غلات دانسته است.۲.۳ - شیخ مفیدشیخ مفید (د ۴۱۳ق) حلاجیه را از جملۀ ملاحده و زنادیق به شمار آورده، [۹]
مفید، محمد، ج۱، ص۱۳۴، اعتقادات الامامیة، به کوشش حسین درگاهی، قم، ۱۳۷۱ش.
و کتابی به نام الرد علی اصحاب الحلاج نوشته است. [۱۰]
نجاشی، احمد، ج۲، ص۳۳۰، رجال، به کوشش محمدجواد نائینی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
۲.۴ - طوسیمحمد بن حسن طوسی (د ۴۶۰ق) نیز در کتاب الغیبة [۱۱]
طوسی، محمد، ج۱، ص۲۴۶-۲۴۷، الغیبة، تهـران، ۱۳۹۸ق.
حلاج را در شمار مدعیان دروغین نیابت امام زمان دانسته است.۲.۵ - طبرسیطبرسی (سدۀ ۶ق) در الاحتجاج [۱۲]
طبرسی، احمد، ج۲، ص۴۷۴، الاحتجاج، به کوشش محمدباقر موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۱۰ق.
و نصیرالدین طوسی (د ۶۷۲ق) در قواعد العقائد [۱۳]
نصیرالدین طوسی، قواعد العقائد، ج۱، ص۲۲-۲۳، تهران، ۱۳۰۳ش.
[۱۴]
نصیرالدین طوسی، قواعد العقائد، ج۱، ص۳۵-۳۶، تهران، ۱۳۰۳ش.
عقاید برخی صوفیان را دربارۀ اتحاد، حلول، اسقاط تکلیف، سماع و رقص مردود شمردهاند.۲.۶ - جمالالدین رازیجمالالدین محمد بن حسین رازی (د پس از ۶۳۰ق) نیز در کتاب خود تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، حلاج را ساحر میخواند و شبلی و بایزید را به کفر و زندقه متهم میکند و بر دیگر مشایخ نیز لعنت میفرستد. وی ادعای صوفیه بر ولایت، و اظهار معجزه و کرامت را به شدت تکذیب میکند و آن را ویژۀ ائمه میداند. وی همچنین صوفیان را از اهل سنت میشمرد و بدون ذکر مأخذ آنان را به ۶ فرقه تقسیم میکند: اول، اتحادیه که معتقد به وحدت وجود و از پیروان حلاجاند؛ دوم، عشاقیه که ترک علایق دنیا میکنند و به تفکر و ریاضت مشغولاند و معتقدند که جزئی از خدا در شخص حلول میکند؛ سوم، نوریه که حجاب را بر دو نوع میدانند: نوری و ناری. اینان عبادت پروردگار به امید بهشت یا از بیم دوزخ را ناروا میشمارند؛ چهارم، واصلیه که اوامر و نواهی شرع را سبب تهذیب اخلاق میدانند و در باب واصلان به حق به اسقاط تکلیف معتقدند؛ پنجم، گروهی که به نظر و استدلال و ممارست در علوم وقعی نمینهند و میپندارند که معرفت حق تنها از طریق مجاهده و تلقین شیخ حاصل میشود؛ ششم، مردمی شکمباره که نه علم دارند و نه دین، برای لقمهای در اطراف عالم میگردند و پیوسته در طلب طعام و رقصاند. [۱۵]
رازی، محمد، ج۱، ص۱۲۲-۱۳۳، تبصرة العوام، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۴ش.
۳ - پیریزی عرفان شیعیاز سدۀ ۷ق برخی از عالمان شیعۀ امامیه با تلفیق اندیشههای صوفیانه و الاهیات و فلسفۀ شیعی، در پیریزی عرفان شیعی کوشیدند؛ اما همسویی فکری میان صوفیه و دیگر فرقههای شیعه، به خصوص اسماعیلیه و زیدیه، از سدههای ۳ و ۴ق آغاز شده بود. از جمله المؤید بالله احمد بن حسین ابوالحسن هارونی (د ۴۱۱ق)، امام زیدی شمال ایران، کتابی با عنوان سیاسة المریدین در تصوف نوشت و در آن مشایخ صوفیه را از جملۀ حکما به شمار آورد. [۱۶]
انصاری قمی، حسن، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲، وصیت جنید بغدادی و یادداشتی کوتاه دربارۀ سیاسة المریدین، معارف، تهران ۱۳۷۹ش، دورۀ ۱۷، شم ۲۰.
[۱۷]
شیبی، کامل مصطفی، ج۲، ص۶۳-۷۰، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت، ۱۹۸۲م.
[۱۸]
شیبی، کامل مصطفی، ج۲، ص۸۹ بب، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت، ۱۹۸۲م.
اولین کوشش برای پایهگذاری عرفان شیعی در میان علمای امامیه از سوی کمالالدین میثم بن علی بحرانی (د ۶۸۹ق) صورت گرفت. گفتهاند که شرح نهج البلاغۀ او مشتمل بر حکمت عملی، کلام و تصوف است. [۱۹]
شوشتری، نورالله، ج۲، ص۲۱۰، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۲۰]
شیبی، کامل مصطفی، ج۲، ص۸۹-۹۰، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت، ۱۹۸۲م.
شاگرد او حسن بن یوسف بن مطهّر، معروف به علامۀ حلی (د ۷۲۶ق) نیز در کتاب نهج الحق و کشف الصدق [۲۱]
علامۀ حلی، حسن، ج۱، ص۵۷-۵۸، نهج الحق و کشف الصدق، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۲۲]
علامۀ حلی، حسن، ج۱، ص۲۳۸-۲۳۹، نهج الحق و کشف الصدق، بیروت، ۱۹۸۳م.
از برخی عقاید و اعمال صوفیه مانند حلول، اتحاد، سقوط تکلیف، سماع و رقص انتقاد کرد، اما در عین حال، امام علی (ع) را سرسلسلۀ فتوت شمرد. کوشش برای تحکیم این پیوند در سدههای بعد نیز ادامه داشت. محمد بن مکی جزینی عاملی، شهید اول (د ۷۸۶ق) در کتاب الدروس الشرعیة [۲۳]
شهید اول، محمد، ج۲، ص۳۰۱، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، مشهد، ۱۴۱۸ق.
در بحث وقف، صوفیانِ مشغول عبادت و مقید به شریعت را تأیید کرده است و دربارۀ فقیه بزرگ سدۀ ۱۰ق، زینالدین بن نورالدین علی بن احمد، شهید ثانی (د ۹۶۵ق) نیز گرایشهای عرفانی گزارش شده است. [۲۴]
معصوم علیشاه، محمد معصوم، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۹، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
اما از برجستهترین نمایندگان شیعۀ امامیه در پیوند تصوف و تشیع، سید حیدر آملی (د پس از ۷۸۲ق) است که در جامع الاسرار خود [۲۵]
آملی، حیدر، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۷، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
به وحدت تصوف و تشیع قائل شده است. وی با تأکید بر آنکه صوفیان حقیقی پیروان امامت بودهاند، نقش مهمی در آشتی دادن تفکرات شیعی با آراء صوفیانه داشت. به نظر او تشیع استمرار ظاهر حقایق الاهی، و تصوف استمرار باطن آن است. [۲۶]
آملی، حیدر، ج۱، ص۶۱۵، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
آملی اساس تصوف را ولایت میداند و ارتباط مشایخ تصوف با امامان (ع) را سبب اثبات ولایت و درستی توحید صوفیه میشمارد. [۲۷]
آملی، حیدر، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۵، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۲۸]
آملی، حیدر، ج۱، ص۶۱۵، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
همچنین بارها به سخنان ابن عربی اشاره میکند و او را میستاید، اما در برخی مسائل، از جمله تعیین مصداق خاتم الاولیاء با او مخالف است. [۲۹]
آملی، حیدر، ج۱، ص۳۹۶-۴۰۲، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۳۰]
آملی، حیدر، ج۱، ص۴۱۸، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۳۱]
آملی، حیدر، ج۱، ص۴۳۶-۴۳۷، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
۴ - دوره صفویه و قاجاریهمتأخران شیعه، در دوران صفویه و پس از آن در زمان قاجار، حملات تندی به صوفیان داشتهاند. ۴.۱ - مخالفان جدیاز اوایل سدۀ ۱۰ق، بهویژه از دورۀ شاه طهماسب (سل ۹۳۰-۹۸۴ق) مخالفتهای جدی با تصوف رخ نمود و آثاری چون کتاب المطاعن المجرمیة فی ردّ الصوفیة، اثر محقق کرکی (د ۹۴۰ق) [۳۲]
آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۲۱، ص۱۳۸-۱۳۹.
و عمدة المقال فی کفر اهل الضلال از فرزند او، شیخ حسن (حسین) در همین زمان نوشته شد. [۳۳]
آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱۵، ص۳۴۱.
اما مهمترین کتابی که در اواخر سدۀ ۱۰ق بر ضد صوفیه تألیف شد، حدیقة الشیعۀ منسوب به محقق مشهور مقدس اردبیلی (د ۹۹۳ق) است. اگرچه برخی محققان دربارۀ انتساب این کتاب به او تردید کردهاند و برخی دیگر بخش نسبتاً مفصل حملات او به تصوف را الحاقی دانستهاند، اما مخالفان تصوف انتساب آن را به وی محرز میشمارند. [۳۴]
حسنزاده، صادق، ج۱، ص۳۳-۶۴، مقدمه بر حدیقة الشیعة.
[۳۵]
برقعی قمی، ابوالفضل، ج۱، ص۳۸-۴۱، التفتیش، در مسلک صوفی و درویش، چاپخانۀ دانش.
مقدس اردبیلی بیشتر صوفیه را ظاهراً حنبلی یا مالکی، و در باطن کافر، و متأثر از اندیشههای اهل ریاضت، پیروان آیین هندو و فلاسفه دانسته است. به نظر او، آنچه وی آن را عقاید صوفیه میخواند، یعنی وحدت وجود، حلول، اتحاد، قائل شدن به جبر، و مدارا با پیروان تمامی ادیان، حتی مخالفان امامان (ع)، توطئهای است تا مقام و امتیازات امامان را نادیده بگیرند. [۳۶]
مقدس اردبیلی، احمد، ج۲، ص۷۴۴-۷۴۵، حدیقة الشیعة، به کوشش صادق حسنزاده، قم، ۱۳۷۸ش.
[۳۷]
مقدس اردبیلی، احمد، ج۲، ص۷۵۲، حدیقة الشیعة، به کوشش صادق حسنزاده، قم، ۱۳۷۸ش.
[۳۸]
مقدس اردبیلی، احمد، ج۲، ص۷۶۵، حدیقة الشیعة، به کوشش صادق حسنزاده، قم، ۱۳۷۸ش.
وی اعمال و عقاید برخی از صوفیان مانند بیاعتنایی به شریعت، ترک کسب و علم، نظربازی، ریاضت و سماع را تقبیح میکند [۳۹]
مقدس اردبیلی، احمد، ج۲، ص۷۶۶، حدیقة الشیعة، به کوشش صادق حسنزاده، قم، ۱۳۷۸ش.
[۴۰]
مقدس اردبیلی، احمد، ج۲، ص۷۷۱-۷۷۴، حدیقة الشیعة، به کوشش صادق حسنزاده، قم، ۱۳۷۸ش.
و ابن عربی، عبدالرزاق کاشانی و عزیزالدین نسفی را به سبب اعتقاد به وحدت وجود، کافر و زندیق میخواند. [۴۱]
مقدس اردبیلی، احمد، ج۲، ص۷۵۲، حدیقة الشیعة، به کوشش صادق حسنزاده، قم، ۱۳۷۸ش.
۴.۲ - موافقین منتقدالبته در کنار این جریان که تصوف را به کلی طرد میکرد، عالمان دیگری از جمله شیخ بهایی (د ۱۰۳۰ق)، به رغم انتقاد از برخی جنبههای تصوف، به دیدگاههای صوفیان بسیار نزدیک شدند. [۴۲]
زرینکوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۵۹، دنبالۀ جستوجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.
قاضی نورالله شوشتری (د ۱۰۱۹ق) نیز کوشید تا میان عارفان و فلاسفه توافق به وجود آورد. [۴۳]
شوشتری، نورالله، ج۲، ص۳، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۵۴ش.
وی امامیه را دو طایفه میشمرد: حاملان ظاهر دین یا مؤمن، و حاملان باطن دین که وی آنان را مؤمن شیعی یا صوفی مینامید. [۴۴]
شوشتری، نورالله، ج۲، ص۵، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۵۴ش.
وی همۀ صوفیه را شیعه میدانست و عقیده داشت که اعتقاد به پیروی برخی از عرفا از مذاهب اهل سنت از روی تقیه بوده است. [۴۵]
شوشتری، نورالله، ج۲، ص۶، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۵۴ش.
۴.۳ - حوزه فلسفی اصفهاندر این دوره اصحاب حوزۀ فلسفی اصفهان نیز به عرفان و تصوف نزدیک شده بودند. از جملۀ عالمان شیعی که بر مشایخ تصوف عصر خود انتقاد داشتند، اما با عنصر اصلی تصوف موافق، و حتی خود از گروندگان به عرفان بودند، میتوان به صدرالدین شیرازی، مشهور به ملاصدرا (د ۱۰۵۰ق) و شاگردان و دامادان او، عبدالرزاق لاهیجی (د ۱۰۷۲ق) و محمد بن مرتضی بن محمود کاشانی، معروف به فیض (د ۱۰۹۱ق) اشاره کرد. صدرالدین شیرازی در رسالۀ کسر اصنام الجاهلیة [۴۶]
صدرالدین شیرازی، محمد، ج۱، ص۳۱-۳۲، کسر اصنام الجاهلیة، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۰ش.
[۴۷]
صدرالدین شیرازی، محمد، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴، کسر اصنام الجاهلیة، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۰ش.
صوفیان زمان خود را جاهل و منافق، و دشمن اهل سلوک و متألهان میداند و آنان را به سبب راحتطلبی، پرخوری و سماع در مجالس ذکر، و دیگر صفات مذموم نکوهش میکند. عبدالرزاق لاهیجی نیز در شوارق الالهام [۴۸]
لاهیجی، عبدالرزاق، ج۱، ص۳۰، شوارق الالهام، تهران، ۱۳۰۶ش.
رسیدن به برخی حقایق را منوط به مکاشفه میداند و در گوهر مراد، [۴۹]
لاهیجی، عبدالرزاق، ج۱، ص۳۸، گوهر مراد، به کوشش زینالعابدین قربانی لاهیجی، تهران، ۱۳۷۲ش.
حقیقت تصوف را سلوک باطنی، و آن را نیز منوط به سلوک ظاهری میشمارد و ادعای تصوف پیش از تسلط بر حکمت، کلام و دیگر علوم دینی را عوامفریبی میخواند. [۵۰]
زرینکوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۴، دنبالۀ جستوجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.
فیض کاشانی نیز در آثارش از صوفیان خرقهپوشی که اذکاری از خود میبافند، شطح و طامات میگویند، از علم و معرفت بیخبرند و تفقه در دین را لازم نمیدانند و اعمالی خارج از سنت وضع میکنند، انتقاد میکند. [۵۱]
فیض کاشانی، محمد، ج۱، ص۳۰-۳۲، الحقایق فی محاسن الاخلاق، به کوشش محسن عقیل، قم، ۱۴۰۹ق.
[۵۲]
فیض کاشانی، محمد، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۹، الحقایق فی محاسن الاخلاق، به کوشش محسن عقیل، قم، ۱۴۰۹ق.
[۵۳]
فیض کاشانی، محمد، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۷، ده رساله، به کوشش رسول جعفریان، اصفهان، ۱۳۷۱ش.
[۵۴]
فیض کاشانی، محمد، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۶، رسایل، رسالۀ ۳: بشارة الشیعة، تهران، ۱۳۱۱ق.
با آنکه وی به برخی از صوفیان زمان خود میتازد، اما در مجموع آثارش، از جمله زاد السالک [۵۵]
فیض کاشانی، محمد، ج۱، ص۷۹-۹۱، ده رساله، به کوشش رسول جعفریان، اصفهان، ۱۳۷۱ش.
و مشواق [۵۶]
فیض کاشانی، محمد، ج۱، ص۲۳۷-۲۷۳، ده رساله، به کوشش رسول جعفریان، اصفهان، ۱۳۷۱ش.
که آن را در توضیح الفاظ و اصطلاحات صوفیه در اشعار عرفانی نوشته است، تأثیرپذیری خود از میراث ادبی و اخلاقی قدمای صوفیه را به روشنی نشان میدهد. به همین سبب مخالفان تصوف او را طعن و رد کردهاند. [۵۷]
بحرانی، یوسف، ج۱، ص۱۲۱، لؤلؤة البحرین، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، قم، مؤسسۀ آل البیت.
۴.۴ - محمدتقی مجلسیاز محمدتقی مجلسی (د ۱۰۷۰ق) نیز، اگرچه برخی او را متأثر از تصوف و علاقهمند به چلهنشینی و خلوت و ذکر نشان دادهاند، [۵۸]
معصوم علیشاه، محمد معصوم، ج۱، ص۲۶۹-۲۷۱، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۵۹]
معصوم علیشاه، محمد معصوم، ج۱، ص۲۸۴، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۶۰]
زرینکوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰، دنبالۀ جستوجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.
مطالبی در نقد و رد برخی عقاید و رفتار صوفیه بر جای مانده است (برای نمونه، به این منابع رجوع کنید [۶۱]
مجلسی، محمدتقی، ج۳، ص۴۳-۴۴، لوامع صاحبقرانی المشتهر بشرح الفقیه، قم، ۱۳۷۴ش.
). پسر او ملا محمدباقر مجلسی نیز (د ۱۱۱۰ق) در «رسالۀ سیر و سلوک»، [۶۲]
مجلسی، محمدباقر، رسالۀ سیر و سلوک، ترجمۀ ابوالقاسم یزدی، ص ۱۶۴، کیهان اندیشه، تهران ۱۳۷۳ش، شم ۵۸.
مراودات پدرش با صوفیان را صرفاً برای جلب آنان به طریق حق، و نه اعتقاد به مسلک ایشان، دانسته است. مجلسی پسر با اصل تصوف مخالف نبود و میان کسانی چون ابن طاووس حلی، ابن فهد حلی، شهید ثانی و شیخ صفیالدین اردبیلی که به تصوف شهرت داشتند، و صوفیانی که به زعم او در دین بدعت آوردند و با امامان (ع) به معارضه پرداختند، تفاوت قائل بود و گروه اول را بر طریق حق میدانست. [۶۳]
طارمی، حسن، ج۱، ص۲۳۷-۲۳۸، علامۀ مجلسی، تهران، ۱۳۷۵ش.
۵ - نگارش ردیههااز اواخر عهد صفویه انتقاد بر ضد صوفیه فزونی گرفت. ۵.۱ - محمدطاهر قمیاز جمله ردیههایی که در این دوره بر صوفیه نوشته شد، تحفة الاخیار فی شرح مونس الابرار و الفوائد الدینیة فی الرد علی الحکماء و الصوفیة، هر دو از ملا محمدطاهر قمی (د ۱۰۹۸ق) است. [۶۴]
آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۳، ص۴۱۷.
[۶۵]
آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱۰، ص۲۰۶-۲۰۷.
[۶۶]
آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱۶، ص۳۳۵-۳۳۶.
[۶۷]
آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱۸، ص۱۰۱-۱۰۲.
محمدطاهر قمی به پیروی از مؤلفان تبصرة العوام و حدیقة الشیعة، تصوف را برساختۀ اهل سنت میشمارد و ریاضت، اعتقاد به جبر، سماع و بسیاری از اقوال ابن عربی در فتوحات، و سرودههای مولوی در مثنوی را مغایر با عقاید شیعه میداند. از نظر او هیچیک از صوفیان از مناطق و شهرهای مهم شیعه (جبل عامل، حله، سبزوار، قم و استراباد) برنخاستهاند و در این شهرها هرگز خانقاه نبوده است. [۶۸]
قمی، محمدطاهر، ج۱، ص۸۰-۸۱، تحفة الاخیار، قم، ۱۳۳۶ش.
[۶۹]
قمی، محمدطاهر، ج۱، ص۱۱۵، تحفة الاخیار، قم، ۱۳۳۶ش.
[۷۰]
قمی، محمدطاهر، ج۱، ص۱۴۸، تحفة الاخیار، قم، ۱۳۳۶ش.
[۷۱]
قمی، محمدطاهر، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۵، تحفة الاخیار، قم، ۱۳۳۶ش.
۵.۲ - مطهر مقدادیاز دیگر ردیهها رسالۀ الرد علی الصوفیة تألیف ملا مطهر بن محمد مقدادی (سدۀ ۱۱ق) است که وی در آن فتواهای برخی از علمای شیعه از جمله محقق سبزواری (د ۱۰۹۰ق)، شیخ علینقی کمرهای (د ۱۰۳۰ق)، میر سید احمد علوی و میرزا رفیعالدین نائینی (د ۱۰۸۱ق) را بر ضد صوفیه آورده است. [۷۲]
آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱۰، ص۲۰۹-۲۱۰.
[۷۳]
میرلوحی، محمد، ج۱، ص۳۵۶-۳۵۹، سلوة الشیعة و قوة الشریعة، به کوشش احمد عابدی، میراث اسلامی ایران، دفتر دوم، به کوشش رسول جعفریان، قم، ۱۳۷۴ش.
۵.۳ - شهید ثانیدر همین دوره، علی بن محمد بن حسن بن زینالدین شهید (د ۱۱۰۴ق) نیز السهام المارقة من اغراض الزنادقة [۷۴]
آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱۲، ص۲۶۰-۲۶۱.
را نوشت و محمد بن حسن حر عاملی (د ۱۱۰۴ق) کتاب الاثنا عشریة فی الرد علی الصوفیة را تألیف کرد و در آن صوفیان را به سبب اعتقاد به وحدت وجود، و اتهام به اسقاط تکالیف، عدم توجه به معاش و پرداختن به سماع انکار نمود. [۷۵]
حر عاملی، محمد، ج۱، ص۵۷-۸۰، رسالة الاثنا عشریة فی الرد علی الصوفیة، قم، ۱۴۰۸ق.
[۷۶]
حر عاملی، محمد، ج۱، ص۸۸-۹۷، رسالة الاثنا عشریة فی الرد علی الصوفیة، قم، ۱۴۰۸ق.
[۷۷]
حر عاملی، محمد، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷، رسالة الاثنا عشریة فی الرد علی الصوفیة، قم، ۱۴۰۸ق.
[۷۸]
حر عاملی، محمد، ج۱، ص۱۱۸، رسالة الاثنا عشریة فی الرد علی الصوفیة، قم، ۱۴۰۸ق.
[۷۹]
حر عاملی، محمد، ج۱، ص۱۲۳، رسالة الاثنا عشریة فی الرد علی الصوفیة، قم، ۱۴۰۸ق.
۵.۴ - وحید بهبهانیدر سدههای ۱۲ و ۱۳ق نیز اینگونه ردیهنویسی ادامه داشت و گاه شدت عملهایی نیز نسبت به صوفیان صورت میگرفت، از جمله آقا محمدعلی وحید بهبهانی، معروف به کرمانشاهی (د ۱۲۱۶ق) که کتاب خیراتیه را در رد صوفیه نوشت، خود موجب تبعید جمعی از صوفیان و قتل معصوم علیشاه دکنی در ۱۲۱۲ق شد. [۸۰]
معصوم علیشاه، محمد معصوم، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۸۱]
رجایی، مهدی، ج۱، ص۱۴، مقدمه بر خیراتیه در ابطال طریقۀ صوفیۀ آقامحمدعلی وحید بهبهانی، قم، ۱۴۱۲ق.
فرزند وی، محمدجعفر بهبهانی (د ۱۲۵۹ق) نیز فضایح الصوفیة را در رد تصوف نوشت. ۶ - کاستهشدن مخالفتهااز حدود اوایل سدۀ ۱۴ق/۲۰م از شدت مخالفت با صوفیه کاسته شد، [۸۲]
زرینکوب، عبدالحسین، ج۱، ص۳۲۷-۳۳۹، دنبالۀ جستوجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.
اگرچه در همین سده و سدۀ پس از آن نیز ردیههای دیگری چون البدعة والتحرف، اثر حاج شیخ جواد محولاتی خراسانی، کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، از ذبیح الله بن محمد علی محلاتی (د ۱۴۱۰ق)، [۸۳]
مشار، خانبابا، ج۳، ص۸۵-۸۷، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، ۱۳۴۰-۱۳۴۴ش.
[۸۴]
مشار، خانبابا، ج۲، ص۴۲۸، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، ۱۳۴۰-۱۳۴۴ش.
عارف و صوفی چه میگویند؟ از جواد تهرانی و التفتیش در مسلک صوفی و درویش، از سید ابوالفضل برقعی قمی بر ضد تصوف نوشته شد.۷ - علل مخالفتهاپیداست که در ردیههای شیعه مشترکات بسیار است و مدعیات تبصرة العوام و حدیقة الشیعة و مضامینی مشابه در آنها تکرار شده است؛ از جمله آنکه بیشتر نویسندگان این ردیهها شکلگیری تصوف را از ریشههای غیراسلامی یا غیرشیعی میدانند و مبانی تصوف را برگرفته از فلسفۀ یونان، آیین هندو و یا رهبانیت مسیحی میشمرند، و گروهی نیز آن را سرپوشی بر کفر و الحاد میپندارند. [۸۵]
احقاق الحق، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۳، شوشتری، نورالله، احقاق الحق، به کوشش شهابالدین مرعشی نجفی، قم، کتابخانۀ آیتالله مرعشی نجفی.
[۸۶]
محولاتی خراسانی، محمدجواد، ج۱، ص۱۹-۲۰، البدعة و التحرف یا آیین تصوف، تهران، ۱۳۳۸ق.
[۸۷]
تهرانی، جواد، ج۱، ص۱۱-۳۳، عارف و صوفی چه میگویند؟، تهران، ۱۳۶۳ش.
گروهی دیگر از علمای شیعه نیز که از اندیشههای ابن عربی متأثرند، میان صوفیان ملتزم به ظاهر و باطن شرع، و آنان که آداب و تعالیم غیرشرعی دارند، فرق مینهند. اینان با آداب خانقاهنشینی و سلسلههای صوفیانه میانه ندارند و از به کار بردن کلمۀ تصوف میپرهیزند و از آراء متقدمان صوفیه به عرفان تعبیر میکنند. [۸۸]
شوشتری، نورالله، ج۲، ص۵، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۵۴ش.
۸ - فهرست منابع(۱) آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه. (۲) آملی، حیدر، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش. (۲) ابن بابویه، محمد، اعتقادات، ترجمۀ محمدعلی حسنی، تهران، ۱۳۷۱ش. (۳) انصاری قمی، حسن، وصیت جنید بغدادی و یادداشتی کوتاه دربارۀ سیاسة المریدین، معارف، تهران ۱۳۷۹ش، دورۀ ۱۷، شم ۲۰. (۴) بحرانی، یوسف، لؤلؤة البحرین، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، قم، مؤسسۀ آل البیت. (۵) برقعی قمی، ابوالفضل، التفتیش، در مسلک صوفی و درویش، چاپخانۀ دانش. (۶) تهرانی، جواد، عارف و صوفی چه میگویند؟، تهران، ۱۳۶۳ش. (۷) حر عاملی، محمد، رسالة الاثنا عشریة فی الرد علی الصوفیة، قم، ۱۴۰۸ق. (۸) حسنزاده، صادق، مقدمه بر حدیقة الشیعة. (۹) رازی، محمد، تبصرة العوام، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۱۰) رجایی، مهدی، مقدمه بر خیراتیه در ابطال طریقۀ صوفیۀ آقامحمدعلی وحید بهبهانی، قم، ۱۴۱۲ق. (۱۱) زرینکوب، عبدالحسین، دنبالۀ جستوجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۶۲ش. (۱۲) شوشتری، نورالله، احقاق الحق، به کوشش شهابالدین مرعشی نجفی، قم، کتابخانۀ آیتالله مرعشی نجفی. (۱۳) شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۵۴ش. (۱۴) شهید اول، محمد، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، مشهد، ۱۴۱۸ق. (۱۵) شیبی، کامل مصطفی، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت، ۱۹۸۲م. (۱۶) صدرالدین شیرازی، محمد، کسر اصنام الجاهلیة، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۰ش. (۱۷) طارمی، حسن، علامۀ مجلسی، تهران، ۱۳۷۵ش. (۱۸) طبرسی، احمد، الاحتجاج، به کوشش محمدباقر موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۱۰ق. (۱۹) طوسی، محمد، الغیبة، تهـران، ۱۳۹۸ق. (۲۰) عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیا، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۰ش. (۲۱) علامۀ حلی، حسن، نهج الحق و کشف الصدق، بیروت، ۱۹۸۳م. (۲۲) فیض کاشانی، محمد، الحقایق فی محاسن الاخلاق، به کوشش محسن عقیل، قم، ۱۴۰۹ق. (۲۳) فیض کاشانی، محمد، ده رساله، به کوشش رسول جعفریان، اصفهان، ۱۳۷۱ش. (۲۴) فیض کاشانی، محمد، رسایل، رسالۀ ۳: بشارة الشیعة، تهران، ۱۳۱۱ق. (۲۵) قمی، عباس، سفینة البحار، نجف، ۱۳۵۲-۱۳۵۵ق. (۲۶) قمی، محمدطاهر، تحفة الاخیار، قم، ۱۳۳۶ش. (۲۷) کلابادی، محمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، بیروت، ۱۴۰۰ق. (۲۸) لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام، تهران، ۱۳۰۶ش. (۲۹) لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، به کوشش زینالعابدین قربانی لاهیجی، تهران، ۱۳۷۲ش. (۳۰) ماسینیون، لوئی، مصائب حلاج، ترجمۀ ضیاءالدین دهشیری، تهران، ۱۳۶۲ش. (۳۱) مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. (۳۲) مجلسی، محمدباقر، رسالۀ سیر و سلوک، ترجمۀ ابوالقاسم یزدی، کیهان اندیشه، تهران ۱۳۷۳ش، شم ۵۸. (۳۳) مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی المشتهر بشرح الفقیه، قم، ۱۳۷۴ش. (۳۴) محولاتی خراسانی، محمدجواد، البدعة و التحرف یا آیین تصوف، تهران، ۱۳۳۸ق. (۳۵) مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، ۱۳۴۰-۱۳۴۴ش. (۳۶) معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش. (۳۷) مفید، محمد، اعتقادات الامامیة، به کوشش حسین درگاهی، قم، ۱۳۷۱ش. (۳۸) مقدس اردبیلی، احمد، حدیقة الشیعة، به کوشش صادق حسنزاده، قم، ۱۳۷۸ش. (۳۹) میرلوحی، محمد، سلوة الشیعة و قوة الشریعة، به کوشش احمد عابدی، میراث اسلامی ایران، دفتر دوم، به کوشش رسول جعفریان، قم، ۱۳۷۴ش. (۴۰) نجاشی، احمد، رجال، به کوشش محمدجواد نائینی، بیروت، ۱۴۰۸ق. (۴۱) نصیرالدین طوسی، قواعد العقائد، تهران، ۱۳۰۳ش. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف»، ج۱۵، ص۵۹۵۷. |